معنی سلیم النفس در فرهنگ فارسی عمید

نیک سرشت، نیک نفس، پاک نهاد

معنی سلیم النفس در لغت نامه دهخدا

پاک نژاد و بی اذیت. (ناظم الاطباء). بی آزار. نیک سرشت. رجوع به سلیم نفس و سلیم شود

نیک سرشت پاکنهاد نیک سرشت پاک نهادد: سلطان محمود میرزا که در میانه جماعت رو ملو بود بسیار جوان سلیم النفس عافیت دوست بود

نیک سرشت، پاک نهاد (واژه فرهنگستان)

فرهنگ فارسی عمید

لغت نامه دهخدا

فرهنگ لغت هوشیار

فرهنگ فارسی معین

دارای روح بزرگ و بخشنده، بزرگ منش

روان شناسی، دانش بررسی جنبه ها و کارکردهای مختلف روان انسان و معالجۀ ناهنجاری های آن، پسیکولوژی، پسیکانالیز، علم الرّوح، معرفة النّفس

(سَ نَ)

آنکه دارای نفس سلیم باشد. بی آزار: آسوده خاطر و سلیم نفس بگذاشت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 141). رجوع به سلیم و سلیم النفس شود

دانا دل: (اما طبیب باید که رقیق الخلق حکیم النفس جیدالحدس باشد)

پاک بین پاک نظر

بخشنده: ملک زوزن را خواجه ای بود کریم النفس نیک محضر

نمای روان، نیم رخ، روانشناسی معرفه النفس